بازی صحت و جمشیدی بد است
محمد عنبرسوز/ یکی از عناوین پرمخاطب سینمای ایران در اکران نوروزی فیلم «بیبدن» به کارگردانی مرتضی علیزاده، نویسندگی کاظم دانشی و تهیهکنندگی سید مصطفی احمدی است. درباره این فیلم با آرش فهیم، منتقد سینما گفتوگویی داشتیم که در ادامه میخوانید.
تحلیل کلی شما از فیلم «بیبدن» چیست؟
«بیبدن» بهعنوان اولین فیلم مرتضی علیزاده بهطور کلی، فیلم بدی به نظر نمیرسد؛ اثری قصهگو است که یک موضوع ملتهب کارآگاهی و دادگاهی را به تصویر کشیده است، ضرباهنگ مناسبی دارد و میتواند مخاطب را به خودش معطوف کند. هر چند که رد نگاه و سبک نویسنده فیلمنامه (کاظم دانشی) در فیلم پررنگ است.
کاظم دانشی قبلا فیلم «علفزار» را ساخته بود که در آن فیلم هم یک پرونده واقعی را در فضای دادگاهی و در روند دادرسی به تصویر کشیده بود؛ اما «بیبدن» نسبت به آن اثر، حداقل در حوزه ایده و محتوا، جلوتر است. ویژگی خاص این فیلم، نوع نگاه به قصاص است.
قصاص یکی از موضوعات مورد علاقه فیلمسازان حوزه اجتماعی در سینمای دو دهه اخیر ایران بوده است. موضوعاتی همچون قتل و قصاص و تلاش خانواده قاتل برای جلب بخشش خانواده مقتول، نقطه مشترک این فیلم با نمونههای مشابه است.
در اکثر فیلمهای درباره قصاص، دوربین با خانواده قاتل همراه بوده و رنجها و دغدغههای آنها را نمایش داده است؛ گویی آنها مظلوم هستند و اولیای دم، گناهکار و ظالماند! «بیبدن» را میتوان اولین فیلم جدی در این حوزه دانست که تغییر موضع داده و به خلوت پر درد و سوگواری اولیای دم رفته و رنجها و فشارهای خانواده داغدار را بازتابانده است.
در دوگانه فیلمنامه و کارگردانی، وضعیت را متعادل میدانید یا یکی از این دو مؤلفه جلوتر است؟ اگر تعادل برقرار نیست، دلیل آن را چطور تحلیل میکنید؟
فکر می کنم فیلمنامه عقبتر است. کاظم دانشی در نقاط عطف دراماتیک داستان و همچنین بسیاری از جزئیات، ضعیف عمل کرده است. اول اینکه گرههای فیلم، بدون شوک و تأثیرگذاری لازم برای چنین موضوعی باز میشوند و نمیتوانند مخاطب را تکان بدهند. دوم اینکه شخصیتپردازی لازم صورت نگرفته است.
مشخص نیست مقتول چرا به چنین وضعیتی دچار شده و قاتل چرا دست به چنین قتل فجیعی زده است. حداقل اینکه آنچه از خانواده دختر به قتل رسیده به نمایش درمیآید، نشان نمیدهد که این شخصیت چرا دچار انحطاط و فساد شده است و شخصیتی هم که از قاتل به تصویر کشیده شده، هیچ تناسبی با رفتار او در مواجهه با مقتول ندارد. ضمن اینکه روایت سطحی و کلیشهای تقلیدی از فیلمهای هالیوودی هم در فیلمنامه دیده میشود. اینکه به هر ضرب و زوری و بدون منطق، سعی شده بازپرس پرونده در تعارض با سیستم قرار بگیرد و در نهایت دستگاه قضا، او را به خاطر تکرویهایش کنار بگذارد! عجیب اینکه حتی بعد از کنار گذاشتن بازپرس، باز هم او در تمام مراحل، دخیل در پرونده و دادرسی است.
فارغ از بحثهای حقوقی، نمیتوان انکار کرد که این فیلم بسیار شبیه به یکی از جنجالیترین پروندههای قضایی ایران در سالهای اخیر است. اساسا این نوع پرداختن به سوژههای واقعی را چطور ارزیابی میکنید؟
اینگونه پروندهها، سوژه مناسبی برای تولید فیلم هستند. همانطور که در سینمای جهان نیز هر سال تعدادی فیلم مهم براساس پروندههای قضایی واقعی ساخته میشوند. مثل فیلم «دادگاه شیکاگو 7» که نمونه مطرح و اخیر چنین آثاری براساس واقعیت است؛ اما مسأله این است که کارگردان بتواند فراتر از پرونده رفته و هم روایتی نو را ارائه دهد و هم به زمینههای آسیب بپردازد. «بیبدن» در ایده جدید به نظر میرسد؛ اما نتوانسته به عمق ماجرا و زمینههای بروز این قتل، آنچنان که باید بپردازد.
شخصا کار فیلمسازی را میپسندید که پروندههای واقعی پرچالش را به فیلم تبدیل میکند یا کارگردانی که اثر خودش را بدون هیچ سوژه مشخصی و صرفا بر مبنای قوه تخیل و درک دراماتیکش از کلیت جامعه خلق میکند؟
به نظرم اصل، خوشساخت و راستگو بودن فیلم است و حداقل برای من تفاوتی بین این دو سبک فیلمسازی وجود ندارد.
از میان مؤلفههای فنی و هنری، «بیبدن» نکتهای داشت که نظر شما، بهعنوان یک منتقد سینما را جلب کند؟
شخصیتپردازی دادرس فیلم با بازی خوب و روان نوید پورفرج از شاخصهای «بیبدن» است. هم شخصیتپردازی دادرس متفاوت به نظر میرسد -بهطور توأمان طنزآمیز و جدی است - و هم بازی این بازیگر به این شخصیت غنا و جاذبه بخشیده است.
با توجه به فیلمهای حاضر در چهلودومین دوره جشنواره فیلم فجر، به نظر شما حق «بیبدن» نبود که به بخش سودای سیمرغ جشنواره برسد؟
واقعیت این است که «بیبدن» نسبت به 5-4 فیلم بخش مسابقه جشنواره فجر چهلودوم سرتر بود. من اگر بودم، قطعا رأی به ورود «بیبدن» به بخش مسابقه میدادم.
اینکه کارگردان موضعگیری خودش (به سمت خانواده مقتول) را علنی کند، با قواعد سینما ناسازگار نیست؟ میتوان پذیرفت که موضع فیلمساز تا این حد رو باشد و جای هیچگونه چالش اخلاقی و درگیری فکری را برای مخاطب نگذارد؟
بله، هرچه موضع فیلمساز زیرکانه و زیرپوستی باشد، با قواعد سینما تناسب بیشتری دارد. اساسا سینما محل درام است و خالق اثر باید بتواند در بستر درام، محتوای مدنظرش را به روح و فکر مخاطب تزریق کند؛ اما نکته مهم در این زمینه این است که سازندگان این فیلم در انتها دچار تناقضهایی میشوند.جایی که ضجههای مادر قاتل و همچنین جنازه بستهبندی شده او را نمایش میدهند، با منظور و رویکردشان در تثبیت قصاص بهعنوان یک حق، در تضاد است. یعنی تصویری که سکانسهای آخر نمایش میدهند، با محتوایی که ارائه کردهاند، همراه و هماهنگ نیست.
«بیبدن» شخصیت اضافی ندارد؟ یا شخصیتی که اصطلاحا درنیامده باشد.
خانواده دادرس که برای دقایقی در فیلم حضور دارند، یکی از حشویات فیلم است و چیزی را به داستان یا محتوای آن اضافه نمیکند.
به نظر میرسد شخصیت قاتل تعمدا پنهان شده یا لااقل به صورت بسیار نمادین در فیلم قرار گرفته است. این موضوع به کلیت اثر لطمهای نمیزند؟
به نظرم راهبرد سازندگان فیلم در این زمینه اشتباه است. آنها با این کار خواستهاند روایت را به سمت خانواده مقتول معطوف کنند؛ اما نتیجه این شده که روایت و محتوای فیلم، ناقص مانده است. عمیق شدن روی شخصیت قاتل، بهعنوان یک اصل در درامهای دادگاهی و حقوقی میتوانست جنبه آسیبشناختی فیلم را پررنگ و به سواد اجتماعی مخاطب کمک کند.
مخاطبان انتقادهای زیادی را به بازی سروش صحت و پژمان جمشیدی (دو هنرپیشه محبوب) وارد کردهاند و معتقدند که بازیهای ضعیفی در این اثر از این دو هنرپیشه دیدهاند. کیفیت بازی این دو بازیگر را چطور ارزیابی میکنید؟
قطعا بزرگترین نقطه ضعف این فیلم، بازی سروش صحت و پژمان جمشیدی است. سروش صحت به هیچ وجه حس لازم درباره یک پدر سوگوار که دخترش تازه به قتل رسیده را منتقل نمیکند. پژمان جمشیدی هم اصلا گزینه مناسبی برای این نقش نبوده و نتوانسته یک مرد شارلاتان را باورپذیر کند. ضمن اینکه شخصیتپردازی این دو کاراکتر هم در فیلمنامه ضعیف و مزید بر علت شده است.
الناز شاکردوست در یک چرخش مهم، از بازیگر فیلمهای تجاری تبدیل به هنرپیشه فیلمهای مهم سینمای ایران شد. به نظر شما رشد کیفی بازی شاکردوست همچنان ادامه دارد یا - نظر به نقشآفرینیهای اخیر این بازیگر و بالاخص «بیبدن» - به تکرار افتاده است؟
اینکه خانم شاکردوست اخیرا در آثار سطحی و سخیف کمتر ظاهر میشود، یک پیشرفت است. این بازیگر بهویژه در «شبی که ماه کامل شد» خوب ظاهر شد و خوش درخشید؛ اما 3-2 تجربه اخیر الناز شاکردوست، از جمله «یادگار جنوب» چندان چشمگیر نیست. بازی او در «بیبدن» نیز دستاورد تازهای محسوب نمیشود و معمولی و متوسط است.
بهترین و بدترین بازی فیلم را کدام هنرپیشهها داشتند؟
در «بیبدن» بهترین بازی را از نوید پورفرج دیدم و بدترین بازی متعلق به سروش صحت است.
آیا «بیبدن» در تصویر کلی سینمای ایران، میتواند گام رو به جلویی باشد یا صرفا یک فیلم پر از اشک و آه است که به فراموشی سپرده خواهد شد؟
به لحاظ مضمونی، «بیبدن» در حوزه درامهای اجتماعی حرفهای تازهای برای گفتن دارد. بهویژه اینکه خانواده مقتول بهعنوان صاحب حق و مظلوم، محترم شمرده شدهاند و همچنین نقش مخرب رسانهها در جهتدهی بخشی از افکار عمومی به نفع قاتل و تبدیل کردن قاتل به قهرمان، نکته مهمی است که در «بیبدن» مطرح شده است؛ اما ایکاش سازندگان «بیبدن» در فیلمنامه و ساخت این اثر، دقت و تلاش بیشتری میکردند.
نمره شما به فیلم از 10؟
پنجونیم.
درباره این فیلم نکته دیگری ندارید؟
یکی از نیازهای جامعه امروز ما، درامهای اجتماعی صادق و راستگو و البته دارای رویکرد آسیبشناختی است. در فیلمهایی چون «بیبدن» باید به زمینههای بروز جرم و مشکلات فرهنگی و اجتماعی که اغلب ریشه در سبک زندگی غلط و روابط بیبندوبار و بیسوادی رسانهای در بستری از چالشها و کژتابیهای اقتصادی دارد، بیشتر توجه شود.
نگاهی به پرفروش ترین فیلم های سال...
ما را در سایت نگاهی به پرفروش ترین فیلم های سال دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : arashfahim بازدید : 4 تاريخ : سه شنبه 18 ارديبهشت 1403 ساعت: 11:35