هیتلر پوشالی
هسته اصلی فیلم «جنگ جهانی سوم» تکرار قدیمیترین آثار موسوم به فیلم فارسی است. در فیلمفارسیهای اولیه، محور اصلی داستان، تلاش یک مرد لات و بزن بهادر برای نجات زنی بدکاره و هرزه بود. محور اصلی فیلم جدید هومن سیدی هم به نوعی ارتجاع به سینمای یک قرن قبل است! اما حتی از آن فیلمها هم بیمنطقتر و بیهویتتر است.
داستان ششمین فیلم هومن سیدی درباره شکیب، یک کارگر تدارکات در پروژهای سینمایی است که شانسش میزند و با بیماری بازیگر نقش هیتلر و مثبت شدن تستگریمش، جایگزین این بازیگر میشود و بهجای کارگر، به نقش اول این پروژه تبدیل میشود، اما پناه آوردن یک زن بدکاره ناشنوا به شکیب و آتشسوزی و مرگ احتمالی این زن در محل فیلمبرداری، شکیب رفتهرفته آدم دیگری میشود و...
هیچ منطق و شخصیتپردازی استواری در فیلم «جنگ جهانی سوم» وجود ندارد و با فیلمی پر از حفره و فاقد انسجام در روایت روبهرو هستیم. شکیب، به عنوان شخصیت محوری فیلم، خام است و جا نیفتاده است و نمیتواند همراهی مخاطب را برانگیزد! تغییر و تحول شکیب هم بسیار سطحی و فاقد منطق دراماتیک است. او کارگر سادهای است که در پایان فیلم، تبدیل به چیزی شبیه هیتلر میشود، اما زمینهچینی و فضاسازی لازم و کافی برای این تحول طی فیلم اصلا رخ نمیدهد. گویی، شکیب فقط به فرمان کارگردان فیلم، متحول میشود!
معلوم نیست که شکیب چرا و چگونه چنین ارتباط عمیقی با یک زن ناشنوای بدکاره مییابد و این زن، چرا از میان همه اطرافیان و مشتریان احتمالیاش، به این مرد وابستگی یافته و به او پناه آورده است؟ کارفرمایان این زن، چگونه جای شکیب را پیدا میکنند و موقع حمله آنها به مخفیگاه زن و آن همه سر و صدا، چرا در کمپ گروه فیلمبرداری، هیچ کس این سر و صدا را نمیشنود و...
عجیب این است که چنین فیلمی به عنوان «نماینده سینمای ایران» به اسکار معرفی شد. این درحالی است که غیر از زبان فارسی، هیچ نشان و نشانه دیگری از ایران و ایرانی بودن در فیلم وجود ندارد!
مشکل بزرگ فیلم «جنگ جهانی سوم» بعد از فیلمنامه پر اشتباه و ضعیفش، بیهویتی و فقدان شناسنامه فرهنگی است.شناخت و تحلیل هومن سیدی از جامعه و فرهنگ ایرانی ضعیف است و درنتیجه آثارش از عالم و آدم دراماتیک و فیلمیک تهی هستند و همه چیز، باسمهای به نظر میرسد. در «جنگ جهانی سوم» هم اساسا با فیلمی مواجه هستیم که هیچ نسبت و ربطی به مردم ما ندارد و هیچ جنبهای از فرهنگ و عقاید و آداب و رسوم و سبک زندگی ایرانی در فیلم بازتابی نیافته است.
این فیلم هم مانند دیگر آثار هومن سیدی، فقط رنگ و لعاب و تکنیکبازی، بر مدار پوچی و نهیلیسم است. هیاهوی بسیار برای هیچ!
در فیلمهای هومن سیدی معنویت و روشنایی و اعتلا حتی در چارچوب سکولار و اومانیستی هم وجود ندارد، چون شخصیتهای محوری آثار او هیچ گاه به سمت رهایی و وضعیت بهتر نمیروند و همه تلاشها آنها به سمت هیچی و زوال بیشتر است.
متاسفم! «جنگ جهانی سوم» هم مثل «مغزهای کوچک زنگ زده»، «سیزده»، «آفریقا» و دیگر فیلمهای سینمایی که به کارگردانی هومن سیدی تولید شدهاند، فیلم خوبی نیست و نمیتواند جایگاه مهمی را در تاریخ هنر هفتم ایران، به خودش اختصاص دهد!
نگاهی به پرفروش ترین فیلم های سال...
ما را در سایت نگاهی به پرفروش ترین فیلم های سال دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : arashfahim بازدید : 51 تاريخ : چهارشنبه 11 مرداد 1402 ساعت: 13:15