گفت وگو با «مجید انتظامی»

ساخت وبلاگ

آهنگ‌های من از عشق به ایران و دفاع مقدس می‌جوشند

کمتر کسی را می‌توان یافت که طی چهار دهه گذشته، دنبال‌کننده سینمای ایران بوده باشد و به آثار مجید انتظامی دل نباخته باشد. چه لحظاتی که با نوای «بوی پیراهن یوسف» اشک ریختیم و با «از کرخه تا راین» هوای دلمان بغض‌آلود شد و با «آژانس شیشه‌ای» به هیجان و نگرانی رسیدیم. با سوئیت سمفونی «انقلاب» رهایی و رستگاری آهنگین را تجربه کردیم و با سمفونی خرمشهر از کابوس تا حماسه را در نوردیدیم.

مجید انتظامی در 75 سالگی و درحالی که ده‌ها موسیقی بزرگ و به یادماندنی را خلق کرده و برنده پنج سیمرغ از جشنواره فیلم فجر و جوایز معتبر و متعدد دیگری شده است اما با فروتنی و تواضعی مثال زدنی دعوت ما برای مصاحبه را پذیرفت. آن هم در وانفسای روزهایی که سخت مشغول آماده ‌سازی گروه برای اجرای کنسرت جدیدش بود و در زمان استراحت میان تمرین، مهربان و با حوصله، پاسخ پرسش‌های ما را داد، هر چند که ما سؤالات بیشتری داشتیم و دلمان می‌خواست از حال و هوای آثار انتظامی، بیش از پیش رمزگشایی کنیم و ناگفته‌های افزون‌تری از وی بشنویم، اما به دلیل فشردگی وقت استاد در آستانه برگزاری کنسرت، ادامه این بحث را به موقع دیگری موکول کردیم. این شما و این گفت‌وگوی ما با مجید انتظامی.(این کنسرت به دلیل مواجه شدن با ناآرامی های پاییز سال 1401 برگزار نشد، اما مصاحبه من با آقای انتظامی، ششم مهر همان سال در صفحه ادب و هنر روزنامه کیهان منتشر شد)

  • نسل ما خاطراتی به یاد ماندنی از آثارتان دارد؛ بخشی از حافظه موسیقایی ما را کارهای شما شکل داده است. در کنسرت جدید قرار است کدام یک از این خاطرات را مرور کنید؟

یک مقدار زیادی موسیقی دارم که تا به حال منتشر نشده‌اند و سعی کرده‌ام بیشتر آنها را معرفی کنم. اما وقتی اسم خاطره‌ها را روی این کنسرت گذاشتند، دیدم نمی‌توان آثاری مثل «از کرخه تا راین»، «بوی پیراهن یوسف»، «آژانس شیشه‌ای» و... را حذف کرد. از طرفی هم دیدم همه آنها حدود سه ساعت و نیم می‌شد و به همین دلیل و به اجبار این آثار را مقداری خلاصه کردم. یعنی به‌جای اینکه هر کدام به صورت قسمت‌های جداگانه 15 تا 20 دقیقه‌ای اجرا شوند، مجموعه‌ای از آنها را در 15 دقیقه اجرا خواهیم کرد تا اشاره‌ای هم به این خاطرات گذشته شود و زمان کار هم استاندارد شود. به طور مثال ما با سازهای مضرابی نزدیک به نیم ساعت کار داشتیم اما الان حدود 10 دقیقه شده‌اند.سعی کردیم قطعاتی که شنیده نشده است را هم در این کنسرت به مردم معرفی کنیم.

- با توجه به اینکه نام کنسرت، «همراه با خاطره‌ها» است، کدام یک از این آثار برای شما خاطره‌انگیزتر است و موقع اجرایشان شور و حال بهتری پیدا می‌کنید؟

بستگی دارد، وقتی «از کرخه تا راین» را اجرا می‌کنم، حس و حالم یک نوع است و وقتی «حماسه خرمشهر» را حس و حالم چیز دیگری است و یا وقتی آهنگ «دوئل» را اجرا می‌کنم حس دیگری دارم. بنابراین نمی‌توانم آنها را با هم مقایسه کنم و بگویم از کدام بیشتر لذت می‌برم. به طور طبیعی، مردم بیشتر دوست دارند قطعات نرم و لطیف را بشنوند و با آنها حال می‌کنند، اما نمی‌توان از حماسه خرمشهر هم صرف نظر کرد. برای اینکه یک أثر ملی است و یک واقعه را در قالب موسیقی بیان می‌کند. ما در این قطعه اشاره‌ای به خرمشهر نمی‌کنیم اما در بیان با موسیقی و وقتی دف و دمام می‌زنیم شما متوجه می‌شوید که فضای جنوب است. این قطعه این‌گونه است که ابتدا در آرامش به سر می‌برد، بعد با شیپور جنگ متوجه حمله به این شهر می‌شویم و بعد از حمله آن کسانی که مجروح و آواره می‌شوند را سعی کردیم به صورت موسیقی بیان کنیم و ناله‌های گروه کر وسط می‌آید و این حس را القا می‌کند، بعد از آن، خود‌سازی است؛ یعنی مردم مملکت را رها نکردند و با همان دست خالی جنگیدند و خرمشهر را پس گرفتند که بعدش با دف و سازهای جنوبی چیزی توی مایه‌های شادی را القا می‌کنیم. هر چند که جنگ هیچ وقت شادی ندارد چون حتی در صورت پیروزی باز هم خرابی و کشتار به‌جا می‌گذارد به همین دلیل هم این بخش را طوری ساختیم که نه خیلی شاد باشد که شنونده را تحت تأثیر شادی قرار بدهد و نه غمگین، بلکه سعی شده کار با حماسه و حس پیروزی تمام شود.

  • با توجه به حس‌ها و فضا‌سازی‌های متفاوتی که هر یک از آثار شما دارد و برخی لطیف و عاطفی است و برخی تراژیک و برخی هم حماسی، ایده تم‌های متفاوت و متضاد آثارتان را از کجا می‌آورید؟

موسیقی‌هایی که می‌سازم با تمام وجودم از درون قلبم می‌جوشد، حالا اگر فیلم باشد تحت تأثیر آن فیلم است. مثلا «از کرخه تا راین»، من هم با شخصیت سعید شیمیایی می‌شدم، اگر مشکلاتی برای بچه‌های جبهه پیش می‌آمد، من هم به آن مشکلات دچار می‌شدم، اگر در فیلمی یک شخصیت تیر می‌خورد، من هم مجروح می‌شدم؛ یعنی زندگی‌ام را به‌هم می‌ریخت، دیگر نه درست می‌خوابیدم، نه درست غذا می‌خوردم و همه چیز من تحت تأثیر آن قرار می‌گرفت. من به طور کلی، وقتی می‌نشینم و کار می‌کنم جزء آن دسته هستم که وسط کارم حتی حاضر نیستم یک لقمه نان بخورم. می‌گویم این ممکن است فکر من را منحرف کند، حتی اگر هفت یا هشت ساعت طول بکشد، نمی‌خواهم از آن پرسوناژ جدا شوم.

  • موسیقی متن «از کرخه تا راین» که به آن اشاره کردید، یکی از آثار فوق‌العاده و هنوز هم شنیدنی شماست. کدام بخش از این فیلم برایتان تکان دهنده‌تر بود؟

بله هنوز هم موقع نواختن موسیقی این فیلم قلبم به تپیدن می‌افتد؛ من عاشق این موسیقی هستم. یادم هست که «از کرخه تا راین» یک صحنه دارد که شخصیت اول فیلم، یعنی سعید درحال از بین رفتن است که یکی از همرزمانش می‌آید پشت شیشه به او می‌گوید؛ جوانمرد هر چه می‌خواهی بگو، اگر بگویی بمیر می‌میرم، اگر بگویی... سعید هم می‌گوید برای من برقص و او شروع می‌کند حالت دف زدن؛ این بخش فیلم «از کرخه تا راین» برای من اوج حس و حال دراماتیک بود.

  • یکی از فیلم‌هایی که از نظر شخصیت‌پردازی، جزء آثار منحصر به فرد تاریخ سینمای ماست و شما هم موسیقی آن را ساختید «آژانس شیشه‌ای» است. با توجه به آنچه توضیح دادید، با قهرمان این فیلم یعنی «حاج کاظم» چطور همذات پنداری کردید؟

«آژانس شیشه‌ای» فیلمی بسیار عجیب بود. شما در این فیلم دو تفکر را رو در روی یکدیگر می‌بینید که هر دو راست می‌گویند. بنابراین من به عنوان یک موزیسین نمی‌توانستم یک طرف را قوی‌تر و طرف دیگر را ضعیف‌تر نشان دهم. به همین دلیل هم برای آن فیلم به خصوص موسیقی ساختن کار بسیار دشواری بود چون باید توازن را حفظ می‌کردم و به نفع یکی جلو نمی‌رفتم. «حاج کاظم» یک کاراکتر فراموش نشدنی است و من سعی کردم در موسیقی فیلم هم آن کاراکتر را در بیاورم. حالا اینکه موفق شدم یا نه را مخاطب باید بگوید اما به نظرم می‌آمد که او در عین اینکه مهربان و یک آدم لطیف است اما تند هم هست بنابراین در اجرای موسیقی برای این شخصیت هم سعی کردم هم لطافت و مهربانی باشد و هم خشونت. درضمن تلاش کردم طرف مقابل حاج کاظم را هم در آهنگم، منفی نشان ندهم.

  • یکی از مشخصات آثار شما این بوده است که علاوه ‌بر اینکه با شخصیت‌های محوری یا قهرمانان جبهه به درستی حس همراهی و همذاتی را می‌سازند فضا و حس و حال جبهه و آن دوران را هم ملموس می‌کنند؛ خودتان هم از نزدیک جبهه را تجربه کرده بودید؟

برای اجرای سرود رفته بودم، اما جدای از آن هم این بچه‌ها را خوب حس می‌کردم؛ آن دوران که شهرها بمباران می‌شدند خانواده خودم را نگاه می‌کردم، خودم هم می‌ترسیدم اما برای اینکه دخترم و پسرم نترسند می‌گفتم «صدام براتون توپ می‌ریزه»! و دخترم همیشه منتظر بود که صدام توپ بریزد و ما توپ‌ها را جمع کنیم! یعنی یک چنین داستانی جور می‌کردم تا فضای خانه خیلی آشفته نشود. شما هم به عنوان هنرمند، چه بنویسید و چه مجسمه‌ای بسازید و خودتان را در جای افرادی که به جبهه رفتند بگذارید، نتیجه اش چنین آثاری خواهد شد. گاهی عکس‌هایی از جبهه می‌دیدم که من را تکان می‌دادند. به هر صورت، جنگ چیز خوبی نیست. بهتر است که آدم در آرامش به سر ببرد. الان ببینید چقدر مردم منطقه ما در دنیا آواره شده‌اند، آنها روزگارشان از موقعی که در کشور خودشان بودند خیلی بدتر است. سیاست این جوری برنامه‌ریزی می‌کند که آنها آواره شوند.

  • چرا با وجودی که معتقدید جنگ بد است اما همچنان خاطرات روزهای جنگ را یادآوری می‌کنید؟

جنگ حتما بد است منتها ما نمی‌توانیم از آدم‌هایی که از خودشان گذشتند و از دست رفتند و عزیز خانواده‌هایی بودند چشم پوشی کنیم. ضمن اینکه مثل برخی نویسندگان و تاریخ نگارها که تاریخ ما و ازجمله تاریخ جنگ را می‌نویسند، من هم قصدم نوعی تاریخ نگاری با موسیقی بوده است. به همین دلیل هم شروع کردم به نوشتن موسیقی درباره وقایعی که در این کشور رخ می‌دهد و با خرمشهر شروع کردم و چند کار دیگر ازجمله مقاومت، ایثار، پیروزی، انقلاب و... را هم که همه ارتباط با جنگ دارند، خلق کردم.

  • هر چند که نباید از راز و رمزهای عاشقانه هنرمندان پرسید اما یادم می‌آید که یک بار گفته بودید برای دفاع مقدس با تمام وجود کار کردید چون عاشق بودید!

دفاع مقدس جدای از جنگ است؛ یک سری آدم از جان گذشته رفتند و جنگیدند و من به آدم‌هایی که بدون هیچ توقعی رفتند و جان خودشان را گذاشتند تا این مملکت بماند ادای دین می‌کنم. آن هشت سال را باید از بقیه زمان‌ها جدا کرد؛ آن هشت سال شروع انقلاب بود و هیچ کس آماده یک جنگ نبود. اما یکهو به ایران حمله شد و همه غافلگیر شدند و خرمشهر اشغال شد و... خیلی‌ها پا برهنه از روی مین‌ها می‌دویدند، با حداقل ابزارها به جنگ با دشمنی با انواع تسلیحات مجهز و بمب شیمیایی رفتند و آن موقع متأسفانه همه دنیا سکوت کرد. اما مردم ما با دست خالی توانستند خرمشهر را پس بگیرند. این ارزشمند است و نمی‌توان خاطره آن دوران را فراموش کرد.

  • چرا 10 سال از صحنه اجرا دور بودید و کار نکردید؟

دلایل مختلفی داشته اما ترجیح می‌دهم سکوت کنم. اما امروز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی همه نیرویش را گذاشته که هر چه نیاز دارم را تهیه کند تا این کنسرت برای من استرس زا نباشد. این‌جا همه چیز برای من مهیا است و هر ‌سازی می‌خواهم را می‌آورند و این جای تقدیر دارد.

  • خوشبختانه مردم استقبال خوبی از کنسرت «مرور خاطره‌ها»ی شما کردند و اجرای آن هم تمدید شد!

کسانی که این آثار را دوست دارند دلشان برای این وطن می‌تپد. من هم عاشق مردم و این ملت و وطنم هستم و این عشق را در موسیقی‌هایی که ساخته ام بیان کرده‌ام. من سال‌ها در آلمان زندگی می‌کردم اما آنجا حتی نمی‌دانستم همسایه ام چه کسی است اما این‌جا دل‌ها به هم نزدیک است. من آن‌قدر عاشق ایران هستم که حتی اگر همه هم از این‌جا بروند، من باز هم خواهم ماند.

  • استاد یادم می‌آید سال گذشته در نشستی که با وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی (مهدی اسماعیلی) داشتید، گفتید که علاقه مند به خلق اثری برای شهید قاسم سلیمانی هستید! این کار را کی تولید خواهید کرد؟

سال قبل در آن جلسه با وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی گفتم اگر بتوانم این کار را خواهم ساخت. درحال حاضر تمرکزم روی برگزاری کنسرت «همراه با خاطره‌ها» است و پس از این کنسرت به فعالیت‌های آینده ام فکر خواهم کرد.

  • در حین تمرین امروز، گویی از چیزی گلایه‌مند بودید؟

بله، چون سقف محل اجرای کنسرت در این تالار برداشته شده است. متأسفانه با این وضعیت، صدای برخی از سازها و همچنین خوانندگان کر از سقف خارج می‌شود و درنتیجه توازن صداها به هم می‌ریزد و این کار ما را سخت کرده است. امیدوارم که مسئولان فکری برای حل این مشکل کنند و ارزش این تالار را به آن برگردانند. یک زمانی من آرزو داشتم که در این تالار شنونده باشم. یعنی تمام مدت بدنم می‌لرزید و می‌گفتم خدایا یعنی می‌شود یک روز هم من بتوانم بر صحنه این تالار بنشینم! الان به علت اینکه نسل قدیم همه بازنشسته شده‌اند و رفته‌اند نسل جدید آمده و طرز تفکر آنها با نسل ما تفاوت دارد و یک جور دیگر فکر می‌کند. شما آن بالا (در مقام رهبر ارکستر) همه جوره تلاش می‌کنی، آن‌وقت می‌بینی یک نفر راحت تکیه داده و برای خودش کار می‌کند، درحالی که نوازنده ارکستر باید لب صندلی بنشیند و تمام انرژی و نیرویش را بگذارد تا آن قطعه در بیاید. در یک ارکستر کافی است چهار نفر همکاری لازم را نکنند تا کار به نتیجه مطلوب نرسد. نه اینکه عمداً کار نکنند، بلکه این نسل یک خرده آن دیسیپلین نسل گذشته را ندارد. من تمام عمرم را وقف کارم کردم و با موسیقی زندگی کردم؛ یک دوره‌ای من در روز 8 ساعت خودم را در کمد محبوس می‌کردم و ساز می‌زدم تا همسایه‌ها ناراحت نشوند. مسافرت نرفتم، تفریح نکردم، شاید باور نکنید اما من 10 سال است که هیچ جا نرفتم! قبلا هم به آن صورت جایی نمی‌رفتم شاید سالی دو روز می‌رفتم شمال اما الان اصلا جایی نمی‌روم و همه اش در خانه هستم و کار می‌کنم تا نت‌ها حاضر شود و غلط نداشته باشد، اما وقتی توی کار می‌آیی می‌بینی نت‌ها غلط نیستند، ولی خب، آن صدایی هم که می‌خواهی نیست! چون در این سالن همه چیز اجرا می‌شود. گروه‌های موسیقی پاپ همراهشان لوازم تنظیم صدا دارند، اما ویالونت و ترومپت را که نمی‌توان صدایشان را تقویت کرد و آن ته نشسته‌اند و صدایشان نمی‌آید. امیدوارم مسئولان فکری به حال این مسئله کنند.

  • از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید ممنون هستم.

مطالب بیشتر را در تلگرام دنبال کنید: https://t.me/arashfahim1396

نگاهی به پرفروش ترین فیلم های سال...
ما را در سایت نگاهی به پرفروش ترین فیلم های سال دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : arashfahim بازدید : 60 تاريخ : جمعه 7 مهر 1402 ساعت: 13:35